آنچه ابطحی میداند و بازجوهای ابطحی نمیدانند!/ اصلاحطلبان و کابوسی به نام “چین”!

روشنفکری و جریان چپ ایرانی سالهاست در حالی بر لزوم تحزّب در ایران تأکید دارد که هرگز نتوانسته علت پیشرفتهای "چین" تکحزبی و فاقد دموکراسی و آزادی بیان را بصورت اصولی توجیه کند.
سرویس سیاست مشرق – «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و اتفاقات کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
حل کمبود کارگر با اتباع مجاز؛ سیاست معقول وزارت کار
ایسنا گزارش داد: سیدمالک حسینی، معاون توسعه اشتغال وزارت کار طی سخنانی در جمع فعالان اقتصادی در شهر بابل گفته است:
"کارفرمایان برای بهکارگیری اتباع دارای مجوز باید در سامانه جستوجوی شغل، ثبتنام کنند و درخواست دهند و چنانچه کارگر ایرانی با درخواست دستمزد کارفرما موافقت نکرد، وی میتواند اتباع خارجی را طبق ضوابط قانونی بهکارگیری کند."[1]
*سبب خوشوقتی است که شاهد واقعبینی مسئولان دولت و مقامات محترم وزارت کار در بحث نیاز کارفرمایان به کارگر هستیم.
شاید عده زیادی ندانند که جمهوری اسلامی ایران سالهاست که مشکل بیکاری در اقتصاد خود را حل کرده و با رسیدن به نرخ بیکاری تکرقمی، در رتبه کشورهای استاندارد در این زمینه قرار گرفته است.
بدینمنوال اما کسانی هم در ایران هستند که در قاعده "بیکاری شیک" همچنان ابراز میکنند که بیکار هستند.
بیکاری شیک یعنی کارجویانی که به دلیل پویا بودن اقتصاد کشور از یک سطح حداقلی از معیشت برخوردارند و برای همین حاضر به پذیرش برخی مشاغل کارگری یا شغلهای با درآمد پایین نیستند و ترجیح میدهند برای شغل دلخواه خود منتظر بمانند.
در این بین اما میپذیریم که اقتصاد یک کشور نیز هرگز توانایی معطل ماندن و انتظار را ندارد و کارفرمایان بخش خصوصی نیاز مبرم و روزافزونی به کارگر دارند.
برخی محافل تحلیلی از سالها قبل بیان میکردند که اقتصاد ایران به مرحله نیاز به "واردات نیروی کار" رسیده است و معضل کمبود کارگر در ایران جز با واردات نیروی کار رفع نمیشود.
این نیاز اقتصادی اما در مسیر خود با ماجرای طرد اتباع غیر مجاز تلاقی کرد و سبب بروز شبهاتی شد.
معالوصف اما شاهدیم که وزارت محترم کار با رویکردی معقول به مسئله نگاه میکند و رفتاری منطقی در بحث نیاز اقتصاد ایران به نیروی کار خارجی دارد.
این یک رفتار بسیار درست است که سامانهای جامع در جهت جستجوی نیروی کارگری ایرانی وجود داشته باشد و در صورت عدم رفع نیاز؛ آنگاه کارفرما بتواند از بین کارجویان خارجی مجاز و اتباع قانونی کارگر بگیرد.
دقت شود که مسئله مهم "واردات نیروی کار" حتما بایستی با پیوستهای معقولی مثل نظارت قانونی و امنیتی، بیمه نیروی کار خارجی، تسهیل شرایط ازدواج بینالاتباعی برای نیروهای کار خارجی، در نظر گرفتن شرایط اسکان و… همراه باشد.
زیرا در نظر گرفتن تسهیلات معقول برای اتباع مجاز سبب جلوگیری از آسیبهای اجتماعی میشود و اگر نیک به قضیه بنگریم متوجه میشویم که در نظر گرفتن این تسهیلات برای اتباع مجاز در واقع کمک به شهروندان محترم و اصیل ایرانی است.
***
آنچه ابطحی میداند و بازجوهای ابطحی نمیدانند!
محمدعلی ابطحی، فعال اصلاحطلب و از مجرمان فتنه 88 به تازگی طی یک یادداشت توصیههایی را خطاب به وزارت اطلاعات مطرح کرده است!
او ضمن تکرار حرف عوامانه "نفوذ" خواستار تغییر اولویت در وزارت اطلاعات شده و نوشته است: در نهادهای اطلاعاتی، متأسفانه سالهاست بهصورت جدی بر مجموعههای داخلی که اختلافنظر سیاسی دارند، خیمه زدهاند.
ابطحی همچنین تصریح میکند: شما و همکارانتان بهتر میدانید جمعآوری اطلاعات برای تحقق امنیت است. باید با آنها که با اطلاعات کوچک و بزرگ، امنیت را هدف میگیرند، برخورد شود. فعالان سیاسی و ناقدان دلخور نباید در زندان بمانند. هرچه تلاش کنید حجم زندانیان سیاسی و امنیتی را کم کنید، نمره موفقیتتان بالاتر میرود.
او چند رهنمود بدیهی دیگر را نیز مطرح کرده است.[2]
* با رعایت احترام اما آقای ابطحی یک محکوم سطح امنیتی بوده است که جرم او (فتنه 88) و همدستانش میرفت تا نظام جمهوری اسلامی را ساقط کند.
لکن بدیهیست که این عنصر سیاسی؛ اکنون که به دلیل رأفت نظام و نجابت نیروهای امنیتی آزاد شده و امکان فعالیت دوباره یافته اما باید بر مدار منطق سابقه خود حرکت کند.
حکما آقای ابطحی از آن جرم بزرگ و ضد امنیتی توبه کردهاند و اینرا هم معترف هستند که مورد رأفت یک نظام اسلامی قرار گرفتهاند.
ولی به هر حال این منطقی نیست کسی که مورد بازجویی نیروهای امنیتی بوده و جرمش هم اثبات شده اما اکنون در مقام "مولانا" ظاهر شود و به همان نیروها رهنمود بدهد!
حتی اگر در گفتگوی رسانهای با رئیسجمهور قرار گرفته باشد.
ضمن توصیه به آقای ابطحی برای رعایت منطق سیاست و امنیت؛ بیان این نکته هم ضروریست که مسئله نفوذ انسانی در جریان درگیری 12 روزه ایران و اسرائیل، به گواه کارشناسان رسمی و امنیتی هرگز یک مسئله جدی نبوده و تأکید بر آن در ایام پساجنگ صرفا پازل دشمن اسرائیلی را تکمیل میکند.[3]
***
روشنفکری ایرانی و آنچه در روند "چینتوجیهی" میگوید
اصلاحطلبان و کابوسی به نام "چین"!
مرتضی مبلغ، از فعالان سیاسی اصلاحطلب در بخشی از یک مصاحبه با خبرگزاری ایرنا ضمن تأکید بر لزوم ترویج تحزب و کار حزبی در سیاست ایران گفته است: احزاب در حکومتها و دولتهای مدرن جزو مقومات و الزامات اصلی حاکمیت به شمار میروند.
او همچنین تصریح میکند: فقدان تحزب واقعی مشکلات جدی ایجاد میکند.
مبلغ در بخش دیگری از اظهارات خود به چالش همیشگی گفتمان روشنفکری و تحزبگرایی در ایران یعنی "چین" نیز اشاره کرده و گفته است: چین یک دولت اقتدارگرا است که با حزب کار میکند، هرچند تکحزبی است اما تحزب دارد![4]
*منورالفکرها، تحزّبگرایان و خاصّه اصلاحطلبان ایرانی با یک مثال نقض بزرگ و به عبارتی با یک کابوس مواجهاند و آن "جمهوری خلق چین" است.
کشوری تکحزبی (بخوانید بدون حزب) و عملا فاقد دموکراسی مصطلح که توانسته به یکی از پیشرفتهترین کشورهای جهان تبدیل شود و اقتصاد قدرتمندی داشته باشد.
اصلاحطلبان و تحزّبگرایان که وجود احزاب را شرط اصلی پیشرفت و توسعه میدانند اما نمیتوانند علت پیشرفت چین تک حزبی را توضیح دهند. و از همین رو هرازگاهی توجیهاتی مثل حرفهای اخیر مبلغ را مطرح میکنند. که مثلا چین تحّزبی است و غیره!
جالب است بدانید که اصلاحطلبان در روند "چینتوجیهی" خود البته ماجرا "میدان تیانآنمن" و کشتار مخالفان حکومت کمونیستی چین با تانک را هم درز میگیرند زیرا این واقعا اساسا رفوپذیر نیست و باید در اصرار بر تحزّبی بودن چین کتمان شود.
از توجیهات غیر قابل قبول درباره پیشرفت کشور کمونیستی و تکحزبی چین که بگذریم؛ باید دانست که پیشرفت یک کشور صرفا در گرو "اجماع نخبگان" است و مقولاتی مثل دموکراسی، تحزّب، آزادی بیان و غیره فقط میتوانند در جای خود تسهیلگر پیشرفت آنهم پس از اجماع نخبگانی باشند. (دقت شود که مقولات پیشگفته البته در صورت عقلانی خود میتوانند تسهیلگری کنند وگرنه به خار راه بدل خواهند شد)
چینیها نیز به همینسان است که توانستهاند بدون هیچ حزبی و بدون دموکراسی و آزادی بیان اما به پیشرفت برسند. چون به اکسیر "اجماع نخبگانی" دست یافتهاند و از آن محافظت میکنند.
جالب است که چپ ایرانی به جای تعظیم کردن در مقابل این حقیقت بزرگ اما بر طریق لجاجت میرود و اصرار دارد که به جای فهم دقیق علت پیشرفت چین؛ همچنان مفاهیم نامفهوم را به عنوان دلایل پیشرفت جا بزند!
در این وادی تأکید میشود که ما به پیشرفتهای بزرگ نظام جمهوری اسلامی ایران در سایه خردمندی ولایت فقیه و تأکید او بر حکمرانی نخبگانی نیز معتقدیم.
جالب است که چین علیرغم پیشرفتهای خود اما هنوز نتوانسته به یک هژمونی تبدیل شود لکن نظام جمهوری اسلامی ایران توانسته پا به این عرصه بگذارد و افتخارات و توانمندیهایی به دست بیاورد که چین فاقد آنهاست.
غرض آنکه گاهی باید از حصارهای تنگ ذهنی خارج شد و واقعیتهای بزرگ را دید. واقعیتهایی از همین قبیل که موفقیتهای چین ربطی به تحزب و دموکراسی ندارند و یا ایضا ورود ایران به عرصه قدرتهای هژمون جهانی.
بحث و نظر پیرامون این مفاهیم یکی از ضرورتهای زمانه ماست که در پرتو درک بیبنیاد بودن مباحث سطحی و لجاجتهای برخی سیاسیون حادث خواهد شد.
در پایان این مبحث تأکید میشود که یکی از اصلیترین آفتهای پیشرفت یک کشور نیز مقوله "انزوای نخبگان" است. در واقع یک کشور میتواند با چالش های زیادی مواجه باشد اما پیشرفت هم بکند (مثل چین). اما تنها یک بیماری خانمانسوز وجود دارد که سرعت پیشرفت یک کشور را کند میکند و آن منزوی کردن نخبگان است.
یک حاکمیت سیاسی به میزان و فراخوری که نخبگان برخوردار از فهم راه حلها را منزوی کند، به همان میزان دچار مشکلات عدیده و البته لاینحل خواهد شد.
***
1_ isna.ir/xdV2vd
2_ https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1680201
3_ mshrgh.ir/1744507
4_ https://irna.ir/xjVmCq
Leave a Reply