جزئیات نامه دولت آمریکا به حزب‌الله لبنان

کتاب روح الامین - کراپ‌شده

در مقابل این امتیازها آنها سه درخواست داشتند: شرط اول این بود که هیچ چیز نباید به سمت اسرائیل شلیک شود و اگر اسرائیل به شما حمله کرد فقط باید به شورای امنیت شکایت کنید.

گروه جهاد و مقاومت مشرق – کتاب «روح‌الامین» چون گوهری ناب، زندگی مردی را روایت می‌کند که با کلامش کوه‌ها را جابه‌جا و با ایمانش قلب ملت‌ها را فتح کرد.

این کتاب، نه‌فقط شرح جهاد ۴۰‌ساله‌ یک رهبر، بلکه سفری است به عمق روح سیدی که با هر سخنرانی، طوفانی در معادلات منطقه به‌پا می‌کرد.از کودکی در کوچه‌های لبنان تا قله‌های مقاومت، از خنده‌های لطیفش با محافظش ابوعلی تا لحظات سنگین شهادت فرزندش، روح‌الامین صدای خود اوست؛ خالص، صمیمی و جاودانه. این اثر دعوتی است برای شنیدن نغمه‌های مقاومت از زبان قهرمانش.

جزئیات نامه دولت آمریکا به حزب‌الله لبنان

این کتاب را الهه آخرتی تدوین کرده و توسط انتشارات حماسه یاران منتشر شده است.

برشی از این کتاب را انتخاب کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید؛

دیک چنی (در دوره ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش، قدرتمندترین معاون رئیس جمهور در تاریخ آمریکا بود) یک لبنانی با تابعیت آمریکایی را در پوشش خبرنگار فرستاد که درخواست دیدار با من را بدهد؛ بعدها مشخص شد که او فرستاده دیک چنی بوده است. در هر صورت مسائل امنیتی و اطلاعاتی اقتضا می‌کند که در عین اینکه شما را وارد لیست سازمان‌های تروریستی می‌کنند، سعی کنند با شما گفت‌وگوهای پنهانی راه بیندازند.

در زمان جورج بوش نامه‌ای از معاون رئیس‌جمهور آمریکا به دست من رسید که پیشنهادات بی‌نهایت وسوسه‌برانگیزی را مطرح می‌کرد و در مقابل خواستار تعهداتی بود.

در این نامه گفته بودند منازعات مرزی ما با اسرائیل را حل و فصل می‌کنند، تمام اسیران لبنانی را باز می‌گردانند، وتوی جلوگیری از حضور ما را در کابینه لبنان برمی‌دارند و اجازه می‌دهند در دولت تعداد مشخصی وزیر داشته باشیم، سازمان و اشخاص ما را از لیست گروه‌های تروریستی خارج می‌کنند، ما را در جهان به رسمیت می‌شناسند، همه محدودیت‌ها را از برابر ما برمی‌دارند، به حزب‌الله دو میلیارد دلار پول نقد می‌دهند و ما هم می‌توانیم همه سلاح‌هایمان به جز کاتیوشاها را داشته باشیم. لازم نیست اسرائیل را به رسمیت بشناسیم و من اجازه دارم علیه اسرائیل سخنرانی کنم.

در مقابل این امتیازها آنها سه درخواست داشتند: شرط اول این بود که هیچ چیز نباید به سمت اسرائیل شلیک شود و اگر اسرائیل به شما حمله کرد فقط باید به شورای امنیت شکایت کنید. جالب است که آنها حاضر بودند ما سلاح‌هایمان را حفظ کنیم به شرطی که فقط آنها را در مسائل داخلی به کار بگیریم و با اسرائیل کاری نداشته باشیم. شرط دوم این بود که هیچ کمکی به فلسطینی‌ها نکنید؛ آنها به شما ربطی ندارند و شما حق ندارید آنها را آموزش بدهید. شرط سوم هم این بود که در مبارزه با القاعده به آنها کمک کنیم.

ما این پیشنهاد را رد کردیم؛ چرا که نمی‌توانیم به آمریکایی‌ها، غرب و هیچ‌کس دیگری چنین تعهدی بدهیم. سلاح ما اگر در خدمت قضیه فلسطین و برای دفاع از کشور نباشد، دیگر چه ارزشی دارد؟

وقتی پیشنهاد را رد کردم، فردی که آن را برایم آورده بود، گفت: «من می‌دانم شما شورای مرکزی و رهبری جمعی دارید. نمی‌خواهی حداقل نظر برادرانت در شورا را بپرسی؟»

به او گفتم: «این مسائل روح، ماهیت و ریشه حزب‌الله است و چیزی نیست که درباره‌اش بحث داشته باشیم. ما وقتی در سال ۱۹۸۲ این راه را انتخاب کردیم، روی این مسئله اجماع کردیم و وارد این مسیر شدیم. ما در این راه برگزیدگان‌مان را تقدیم آستان شهادت کرده‌ایم و ملت عزیز لبنان، خانواده‌ها و برادران و خواهران‌مان فداکاری‌های بسیاری انجام داده‌اند؛ در نتیجه این مسئله قابل بحث نیست.»

بعد از این هم تلاش‌های زیادی صورت گرفت. مثلاً در اواخر دوره اوباما، بعد از انتخاب ترامپ و قبل از اینکه اوباما کاخ سفید را ترک کند، تلاش‌هایی برای ارتباط از سوی آمریکایی‌ها صورت گرفت.

آمریکایی‌ها می‌گفتند ما دشمن مشترکی به نام داعش داریم و می‌خواستند با این ادعا به ما نزدیک شوند. ما پیام دادیم: «نه، داعش دشمن شما نیست؛ دوست شماست!»

نمی‌خواهم به تک‌تک این پیشنهادها اشاره کنم؛ فقط می‌خواهم بگویم مشکل اصلی آنها با ما این است که ما یک گروه مقاومت هستیم و اصرار داریم مقاوم بمانیم. اگر همین لحظه با اروپایی‌ها تماس بگیرم و یا به صورت غیرمستقیم به آمریکایی‌ها بگویم ما تعهد می‌دهیم که آنچه اسرائیل انجام می‌دهد ربطی به ما ندارد، او می‌تواند هر کاری که می‌خواهد بکند و ما بیرون از این معادله هستیم؛ در آن صورت همه‌چیز در جا تغییر می‌کند. در آن صورت دیگر خواستار خلع‌سلاح ما نخواهند بود.

برعکس، آنها می‌خواهند همه‌ی کشورهای عربی مسلح شوند. البته برای جنگ‌های داخلی‌شان. با اصل وجود سلاح مشکلی ندارند؛ با جهت‌گیری این سلاح مشکل دارند. اما مسئله‌ی فلسطین برای ما از جنس ایمان، پایبندی و اعتقاد است.

خطرناک‌ترین معضل امروز، چه در فضای لبنان و چه در فضای عرب، این است که به جایی برسیم که ملت‌های منطقه وجود اسرائیل را طبیعی تلقی کنند، آن را تهدیدی علیه منطقه و ملت‌های منطقه ندانند و این‌گونه فکر کنند که اگر اسرائیل معضل هم محسوب شود، این معضل فقط متوجه ملت فلسطین است نه تمام ملت‌های منطقه.

این موضوع جنبه‌ سیاسی، امنیتی و اقتصادی دارد. اسرائیل اولاً یک نظام غیرقانونی است که به‌صورت مداوم همه‌ی منطقه را تهدید می‌کند و همزیستی با این تهدید امکان‌پذیر نیست؛ به همین دلیل، فارغ از همه‌ی معضلات و حساسیت‌ها و حوادثی که در گذشته میان فلسطینی‌ها و غیرفلسطینی‌ها و شیعیان و اهل‌سنت، مسلمانان و مسیحیان رخ داده است یا ممکن است رخ بدهد، هدف نهایی این امت باید محو کردن اسرائیل از صحنه‌ روزگار باشد.

هیچ‌یک از درگیری‌ها، حساسیت‌ها، اختلافات و نبردها نباید این فرهنگ را زمین بزند که اسرائیل یک غده‌ی سرطانی، شرّ مطلق و خطری برای همه‌ی ملّت‌ها، دولت‌ها، کرامت و اماکن مقدس این منطقه است و در نتیجه باید نهایتاً از بین برود.

آنها می‌خواهند ما را به همین‌جا برسانند و بعضی مراحل را با موفقیت پشت سر گذاشته‌اند؛ اما ما نباید به این‌جا برسیم. قاعدتاً این موفقیت در جایی است که مخیّر بین دو مسیر قرار بگیریم؛ از جنبه‌ی سیاسی، اقتصادی، امنیتی، نظامی، ملی و غیره صحبت می‌کنیم، اما از لحاظ عقیدتی اصولاً در این زمینه جای بحثی نیست. از لحاظ عقیدتی مردم کمتر تحت تأثیر فضا و احساسات قرار می‌گیرند. موضع مبتنی بر عقیده ربطی به این ندارد که ما با فلسطینی‌ها آشتی هستیم یا اختلاف داریم.

در کنار این مسئله، خطرناک‌ترین ماجرای حال حاضر جنگ روانی و روحی علیه مسیر و برادران و خواهران ماست.

جزئیات نامه دولت آمریکا به حزب‌الله لبنان

می‌دانید که روزی در ارتش معاویه کسانی بودند که باور داشتند علی بن‌ابی‌طالب نماز نمی‌خواند. وقتی علی بن‌ابی‌طالب به شهادت رسید و خبر به منطقه‌ی شام آن روز رسید که علی در مسجد کشته شد، خبر دو بخش اصلی داشت: بخش اول، علی بن‌ابی‌طالب کشته شد؛ بخش دوم، «در مسجد؟ مگر علی بن‌ابی‌طالب نماز می‌خواند؟» یعنی خرد کردن شخصیت ایشان به اینجا رسیده بود.

در زمینه‌ی خرد کردن شخصیت می‌توانید منتظر هر چیزی باشید؛ خرد کردن وجهه‌ی مسیر، حزب و بسیاری از سران، شخصیت‌ها، نمادها و نقاط عطف این مسیر. پس هر چیزی را که مخصوصاً در شبکه‌های اجتماعی نوشته و گفته می‌شود، نباید باور کرد.

این بخشی از جنگ بی‌قاعده‌ی امروز است؛ این حرف‌ها از سر تفریح نیست. باز هم تکرار می‌کنم، این‌ها مردمی نیستند که اهل تفریح باشند. این بخشی از نقشه‌ی جنگ است.

در جنگ نظامی و امنیتی و لجام زدن به اراده‌ی ما شکست خورده‌اند؛ حالا می‌خواهند ما را از راه درون (دل، اطمینان، آرامش، یقین و روحیه) بزنند.

چرا سرود «سلام یا مهدی» آنها را ناراحت کرد؟ «سلام یا مهدی» و جمعی از جوان‌ها که مردم هم با آن‌ها می‌آمدند، پیامی بود که اهمیت زیادی داشت. شما می‌دانید که در ایران، در لبنان، در فلسطین و در کل منطقه این پیام اهمیت زیادی داشت.