پارادایم ابطال شده: توافق برای رفع تحریم و تهدید

به گزارش مشرق، محمد ایمانی فعال رسانه در تلگرام نوشت:

در جهان دیپلماسی اگر حق شما تضییع شده باشد، اما فعال و طلبکارانه برخورد نکنید، حتما بدهکار می شوید. این اتفاقی است که طی دو دهه گذشته در دولت های خاتمی و روحانی رخ داد و اکنون در حال تکرار است.

آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، از نظر حقوقی و سیاسی، نهاد مستقلی نیست. اعتبار حقوقی آن ، مشروط به اجرای دو مسئولیت در چهارجوب معاهده NPT است: منع گسترش سلاح های اتمی، کمک به کشورها برای برخورداری از برنامه صلح آمیز.

اما نگاه سیاسی بر نگاه حقوقی چربیده و مدیر کل آژانس، به گماشته شورای حکامی تبدیل شده که شاکله آن، غربی است. بنابراین، عملکرد آژانس کاملا وارونه شده:

تولید تسلیحات اتمی، در حال گسترش است، و در مقابلِ استفاده صلح آمیز اعضا -از جمله ایران- کارشکنی می شود. اسرار جمع آوری شده از سوی آژانس هم، به ابزاری برای خرابکاری و ترور و بمباران دقیق تر تبدیل شده است.

آژانس طی دو دهه همکاری داوطلبانه و استثنایی ایران، حتی به اندازه یک پیچ و مهره به ایران کمک نکرده، اما نقش ترمز و تخریب کننده را ایفا نموده است.

نسبت مدیر کل آژانس با اروپا و آمریکا، نسبت رعیت و ارباب است. اروپا نیز در این چرخه، رعیت بودن خود در قبال آمریکا را چه در دغلبازی برجام و چه حضور تحقیر آمیز سرانش در کاخ سفید نشان داد.

مذاکره، تعامل، دو توافق به فاصله دو دهه (سعدآباد/ برجام)، و همکاری طولانی مدت و استثنایی با بازرسان آژانس، همگی با این تلقی انجام شد که تحریم ها را لغو می کند و سایه تهدید نظامی را دور می سازد.

اما برگزاری معیوب این روند در برخی دوره ها (با نگاه خوش بینانه به غرب)، موجب شد هم تحریم ها گسترش پیدا کند و هم تاسیسات هسته ای بمباران، و داشمندان ما ترور شوند.

جنگ و بمباران اخیر درست زمانی انجام شد که مشغول مذاکره با کدخدای آمریکایی اروپا و آژانس بودیم. بر این مبنا، مذاکره جاری با اروپا و آژانس اگر طلبکارانه نباشد، واجد هیج آورده ای برای کشورمان نخواهد بود، بلکه می تواند خسارت آفرین باشد.

امروز حتی خوش خیال ترین محافل نسبت به غرب و بزک کنندگان برجام (و مکانیسم ماشه پشت قباله آن!) اعتراف می کنند که روند مذکور، تله گذاری بوده است. چنان که روزنامه غربگرای شرق به تازگی نوشت:

"برجام از آغاز، نه برای حل بحران، بلکه طراحی‌ برای تداوم فشار بود. در این معماری، مکانیسم ماشه، بیمه‌نامه‌ بازگشت تحریم‌ها و تضمینی بود تا ایران، حتی در صورت پایبندی کامل، هرگز از مدار انزوا خارج نشود.

اسرائیل، از ابتدای مذاکرات، در شکل گیری این طراحی نقش ایفا کرد… خروج آمریکا از برجام، نه یک تصمیم شتاب‌زده بلکه گام دوم در همان طراحی بود.

آنچه برجام را از توافق متقابل به سازوکار یک‌طرفه بدل کرد، نه رفتار ایران، بلکه بدعهدی طرف‌های مقابل بود.

نتیجه آن شد که ایران، با وجود پایبندی مستمر، در همان تله‌ای گرفتار شد که مکانیسم ماشه طراحی کرده بود: تهدید دائمی، تعلیق اعتماد، و امکان بازگشت تحریم‌ها بدون نیاز به اجماع.

برجام، ابزاری برای تعویق توانمندی‌های راهبردی ایران بود؛ نه‌تنها برای کنترل غنی‌سازی، بلکه برای کنترل روانی و دیپلماتیک طراحی شد.

برجام، مکانیسم ماشه، خروج آمریکا، جنگ ۱۲ روزه و مواضع اخیر اروپا، همگی حلقه‌هایی از یک زنجیره‌اند. مکانیسم ماشه، اگرچه در متن توافق آمده، اما در روح خود، بازتابی از منطق تل‌آویو است".

بر مبنای آنچه گفته شد، باید از تکرار بازی در زمین و تله دشمن اجتناب کرد. خروج غیر قانونی آمریکا از برجام به عنوان رکن توافق و عهدشکنی طرف اروپایی، به ابطال مطلق برجام انجامیده است.

بنابراین طرف ایرانی مطلقا نباید "مکانیسم ماشه" برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ را که فرع بر اصل توافق ابطال شده است، به رسمیت بشناسد و به خاطر تهدید طرف اروپایی، به شکلی مذاکره کند که مکانیسم نا معتبر، دوباره اعتبار حقوقی پیدا کند.

این نکته هم گفتنی است که هم اینک، دو برابر تحریم های شورای امنیت، از سوی آمریکا و اروپا اعمال می شود و حتی اجرای مکانیسم ماشه، تغییری در واقعیت تحریم ها نمی دهد.

اما شبکه سیاسی و رسانه ای غربگرا ماموریت دارد به معتبر سازی و فشنگ گذاری تفنگ بی فشنگ "مکانیسم ماشه" بپردازد. بر این مبنا، برخورد با این شبکه خائن، اولویت حفاظت از امنیت ملی است.

جریانی که شریک جرم خیانت آمریکا و اروپا (و اسرائیل) برای تعبیه "مکانیسم ماشه" در برجام است، اکنون نباید مجال یابد تا همین بمب خنثی و منقضی شده از سوی خود غرب را، معتبر نمایی و در افکار عمومی کشور علیه اقتصاد فعال کند.

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *