ساده‌لوحی همیشگی اصلاح‌طلبان

به گزارش مشرق، نواصولگرا در مطلبی در تلگرام نوشت:

از لحظه اعلام دعوت ایران به برنامه شرم‌الشیخ، بخشی از اصلاح‌طلبان ذوق زده، به دنبال ترغیب پزشکیان یا عراقچی برای حضور در این برنامه بودند. حال اینکه جلسه مذکور درواقع جلسه‌ای علیه تمام محور مقاومت است و در آن قرار است برنامه‌ای آمریکایی برای منطقه که در آن ایران و محور جایی ندارند، اعلام شود.

حضور پزشکیان و عراقچی پذیرش چنین معنا و برنامه‌ای بود. در شرایط پساجنگ، رقابت اصلی بر سر «روایت مشروع از بحران» است. در چارچوب کنفرانس شرم‌الشیخ، جنگ غزه در قالب طرحی روایت می‌شود که از سوی آمریکا و برخی دولت‌های عربی، تحت عنوان «بازگرداندن ثبات منطقه» طراحی شده است. شرکت ایران در چنین چارچوبی، در عمل به‌معنای پذیرش روایت رقیب و انتقال مشروعیت از «گفتمان مقاومت» به «گفتمان مهار» است. نتیجه آن خواهد بود که ایران از کنشگری فعال و بازدارنده، به موضوعی برای مدیریت و کنترل در نظام امنیتی منطقه تنزل می‌یابد.

از منظر واقع‌گرایی ساختاری، کنفرانس‌های چندجانبه پس از جنگ، معمولاً برای قانونی‌سازی موازنه‌ای جدید تشکیل می‌شوند؛ موازنه‌ای که هدف پنهان آن، نهادینه‌کردن نظمی است که در آن نقش ایران به‌عنوان عامل مستقل امنیت منطقه‌ای محدود می‌شود.

وقتی کشوری در چنین فرایندی بدون تضمین مشخص در مفاد و سازوکار اجرایی شرکت کند، در حقیقت به چارچوبی وارد می‌شود که دیگران طراحی کرده‌اند، نه او؛ بنابراین، حضور ایران در کنفرانس شرم‌الشیخ بدون داشتن حق اثرگذاری واقعی بر متن و تصمیم‌ها، بیش از آن‌که دستاوردی داشته باشد، به نفع مشروعیت‌بخشی به نظم مطلوب واشنگتن و قاهره تمام می‌شود.

شاید اصلاحاتی‌ها بازهم بگویند که خب برویم و همان طرح ترامپ را بپذیریم و از مخالفت با نظم آمریکایی دست برداریم و محور مقاومت هم دیگر تعطیل بشود و… . اولا که نتیجه تضعیف محور مقاومت، همین حالا برای ما واضح است و جنگ 12 روزه یکی از آن نتایج بوده.

ثانیا در آن نظم، محور جنوب خلیج فارس با آیمک، رئیس منطقه است و منافع اقتصادی و امنیتی را خواهد برد. در آن نظم، ایران حتی جایگاه حداقلی اقتصادی را هم نخواهد داشت. یعنی ایران به کشوری هم‌رده‌ی اردن یا مصر تقلیل جایگاه می‌یابد و حتی ممکن است کمتر از این کشورها دیده شود. این نظم طراحی و برخی از بخش‌های آن اجرایی شده و دیگر با حضور یا عدم حضور ایران در اجلاس تغییری در اصل ماجرا ایجاد نمی‌کند؛ بلکه صرفا آن را تایید کرده و به آن مشروعیت می‌دهد.

این استدلال که ایران با صدام هم مذاکره کرد پس برای مذاکره با ترامپ در این چارچوب اقدام کند، بسیار ساده‌لوحانه است. اولا در آن ماجرا، جنگ مستقیم میان ایران و عراق بود درحالیکه اینجا اساسا مسئله جنگ ایران نیست و ایران، بازیگر مستقیم یا طرف درگیری پایان یافته نیست. ثانیا چارچوبی از قبل (به معنای منطقه‌ای) وجود نداشت که ایران با حضور خودش، چارچوب را پذیرفته باشد بلکه مفاد موضوع در داخل مذاکرات شکل گرفت.

ثالثا مسئله حذف ایران از مناسبات منطقه‌ای و جهانی نبود، درحالیکه اینجا هسته اصلی، حذف نگاه ایران و اسلام سیاسی است. رابعا صدام هیچ پیش‌شرطی برای ایران در مذاکرات قرار نداده بود درحالیکه ترامپ پیش‌شرط هسته‌ای و موشکی که معنایی جز خلع سلاح ندارد را روی میز گذاشته است. مثال احمقانه‌ی کرباسچی درباره حضرت زینب (س) که به زور به مجلس ابن‌زیاد برده شدند نیز باید با تودهنی مواجه شود چراکه پاسخ درخور دیگری ندارد.

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.