«قندیل»؛ بازتابی از کابوسهایی که پشت شعارهای آزادی پنهان شد

کتاب «قندیل» نوشته کیانوش گلزار راغب، روایتی مستند از اسارت، فریب و تبلیغات گروهکهای مسلح در مناطق مرزی است که با نگاهی تحلیلی، ادعاهای ساختگی گروه پ.ک.ک را به چالش میکشد.
خبرگزاری مهر – گروه فرهنگ و ادب – زهرا اسکندری: کتاب «قندیل» تازهترین اثر کیانوش گلزار راغب از انتشارات سوره مهر، روایتی داستانی و مستند از یکی از تلخترین و پیچیدهترین واقعیتهای اجتماعی و سیاسی در غرب کشور را بازتاب میدهد. این کتاب با نگاهی واقعگرایانه و از زاویهدید انسانی، به سرنوشت دختری به نام بهار میپردازد؛ دختری از خطه کردستان که در میانه ناآرامیها و درگیریهای گروهکهای مسلح در منطقه، مسیر زندگیاش دستخوش تغییرات غیرقابل بازگشت میشود.
نویسنده در این اثر تلاش کرده است تا چهره پنهان و درونی یکی از شاخههای فعال مسلحانه، یعنی گروهک پژاک را در قالب داستانی روایی به تصویر بکشد؛ روایتی که از دل واقعیتهای اجتماعی زاده شده و به شکلی مستندگونه از فریب، شستوشوی ذهنی، از خودبیگانگی و فروپاشی هویت فردی سخن میگوید. عنوان کتاب، برگرفته از کوهستان قندیل در مرز ایران و عراق است؛ جایی که بخش مهمی از حوادث اصلی در آن رخ میدهد و بهعنوان نماد جغرافیای گمشده انسانهایی مطرح میشود که میان آرزو، فریب و خشونت گرفتار شدهاند.
در روزهای نخستین پس از پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیت گروهها و احزاب مسلح در غرب کشور، زمینهساز خسارتهای انسانی و اقتصادی قابل توجهی شد. یکی از این گروهها، پژاک بود؛ شاخهای از حزب کارگران کردستان ترکیه (پ.ک. ک) به رهبری عبدالله اوجالان که با تکیه بر ایدئولوژی چپ و شعارهای برابریطلبانه، توانست برخی از جوانان کرد را به سمت خود جذب کند. کتاب «قندیل» در چنین بستر تاریخی شکل میگیرد و روایتش را از دل این شرایط آغاز میکند.
بهار، شخصیت اصلی داستان، دختری از خانوادهای مذهبی در کردستان است که در دوران نوجوانی، به دلیل احساس تنهایی و تفاوت با همسالان خود، به تدریج از خانواده و جامعه فاصله میگیرد. بهار از همان کودکی به دلیل چشمان آبی و خلقوخوی متفاوتش، در میان دوستانش به «گربه قرمز» معروف میشود؛ لقبی که به نوعی بیانگر استقلالطلبی و سرکشی اوست.
گلزار راغب در ادامه با ترسیم فضای محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی در روستا و شهر کوچک محل زندگی بهار، انگیزههای درونی او برای یافتن هویتی تازه را برجسته میکند. در خلال روایت، مخاطب درمییابد که تمایل به آزادی و رهایی از قید سنتها، چگونه میتواند در صورت نبود آگاهی و تحلیل درست، به انحراف و جذب در مسیرهای افراطی منجر شود.
آغاز دگرگونی شخصیت و ورود به جهان پژاک
ورود سیروان، جوانی اهل مطالعه و عضو غیررسمی یکی از احزاب کرد، نقطه عطفی در داستان است. آشنایی بهار با او، آغاز گرایشی تدریجی به ایدئولوژیهای مسلحانه و باورهای سیاسی گروههای جداییطلب است. کتاب نشان میدهد که چگونه روابط عاطفی و احساسات جوانی، در غیاب گفتوگوی سالم و آگاهی اجتماعی، میتواند به ابزاری برای جذب نیرو در تشکیلات سیاسی بدل شود.
در بخشی از داستان، سیروان از بهار درباره دیدگاهش نسبت به احزاب سیاسی چون دموکرات و کومله میپرسد و او که تحت تأثیر تربیت مذهبی پدرش است، مخالفت خود را با این جریانها بیان میکند. اما در ادامه، در پی آشنایی با فردی به نام شاهو، به تدریج ذهنش تحت تأثیر قرار میگیرد. شاهو از اعضای قدیمی پژاک است و با استفاده از شعارهای برابری زن و مرد و ادعای مبارزه برای «آزادی کردستان»، تصویری جذاب و فریبنده از فعالیتهای چریکی ارائه میدهد.
در این بخش، کتاب بهخوبی به فرآیند شستوشوی ذهنی و تبلیغاتی گروهکها میپردازد؛ فرایندی که از وعده عدالت و آزادی آغاز میشود و در نهایت به انزوای فردی، حذف هویت و اطاعت مطلق از سازمان میانجامد.
از رؤیای برابری تا واقعیت تلخ کوهستان
بهار که حالا از خانه و خانواده بریده، تصمیم میگیرد به صف نیروهای پژاک بپیوندد. مسیر پیوستن او به گروه، از مرز باشماق آغاز میشود؛ جایی که قرار است با همراهی افراد گروه از کشور خارج شود، اما در آخرین لحظه خانوادهاش مانع میشوند. همین ناکامی، زمینهساز عزم جدیتر او برای رفتن میشود.
نویسنده از این مقطع به بعد، روایت را از سطح داستان عاشقانه به لایههای اجتماعی و سیاسی میکشاند. مخاطب با جزئیاتی از نحوه سازماندهی نیروها، سلسلهمراتب درونی، روشهای جذب و ساختار تشکیلاتی پژاک آشنا میشود. قرارگاههای کوچک، تقسیمبندیهای پنجنفره، کلاسهای آموزش نظامی و سیاسی و حتی نوع تغذیه و زیست در دل کوهستان با زبانی دقیق و مستندگونه توصیف میشود.
در همین فضاست که بهار متوجه آرمانهایی همچون برابری جنسیتی و آزادی، بیش از آنکه واقعیتی عینی داشته باشد، ابزاری برای کنترل فکری اعضاست. آموزههای گروهک، بهویژه درباره نفی خانواده، نفرت از جنس مرد و تقدیس اطاعت کورکورانه از سازمان، زمینهساز تضادهای عمیق در میان اعضا میشود. تضاد میان شعارهای برابریطلبانه و رفتار تبعیضآمیز درون گروه، به تدریج باور بهار را متزلزل میکند.
در بخش میانی کتاب، داستان با تمرکز بر زندگی روزمره نیروهای پژاک در کوهستانهای سرد و صعبالعبور قندیل پیش میرود. توصیف دقیق شرایط زیستی اعضا، از اتاقکهای سنگی زیرزمینی گرفته تا شیوههای تأمین غذا و لباس، تصویری مستند از واقعیتی میدهد که اغلب در گزارشهای رسمی یا رسانهای دیده نمیشود. توصیف شرایط زندگی آنان در کتاب میتواند برای هر خواننده جالب و مورد توجه قرار گیرد. توصیف زندگی روزمره از استحمام با برگ و گیاهان طبیعی تا زندگی عادی با حیوانات جنگل همچون خرس و مار از بخشهای قابل توجه کتاب است.
در این بخش، بهار نهتنها با شرایط سخت طبیعی، بلکه با بحران هویتی روبهروست. او که زمانی برای آزادی زنان سوریهای از دستان داعش به این مسیر آمده بود، اکنون با قوانینی روبهروست که کوچکترین احساس انسانی را جرم تلقی میکند. ممنوعیت هرگونه رابطه عاطفی، تحقیر زنان متأهل و حذف وابستگیهای خانوادگی، بخشی از سازوکار کنترل درونگروهی است.
در کنار این، کتاب به تضادهای آشکار میان شعار و عمل در سازمان اشاره میکند. شعار سازمان زن، زندگی، آزادی بود اما بهرغم ادعای تساوی زن و مرد، تقسیم کار، تصمیمگیریها و حتی مجازاتها در عمل بر اساس تبعیض و نابرابری است. روایتها از کلاسهای آموزشی مردستیزانه، نقدهای جمعی، و تحقیرهای سازمانی، بخشهایی از چرخهای را نشان میدهد که هدفش شکستن شخصیت فرد و تبدیل او به مهرهای بیاراده است.
بازتاب ایدئولوژی و فروپاشی فردیت
یکی از ویژگیهای قابل توجه کتاب «قندیل»، پرداختن به ایدئولوژی خودمدیریتی دموکراتیک و مفهوم کنفدرالیزم در چارچوب فکری پژاک است. متن کتاب، از خلال گفتوگوها و آموزشهای درونگروهی، نشان میدهد که چگونه ایدههای ظاهراً اجتماعی، در عمل به ابزار توجیه خشونت و حذف ساختارهای موجود تبدیل میشوند.
در بخشهایی از کتاب، اعضای گروه در حال خواندن متون آموزشی درباره کنفدرالیزم و نظامهای جایگزین هستند، اما در همان حال از ابتداییترین آزادیها محروماند. این تضاد میان ادعا و واقعیت، محور اصلی تحلیل نویسنده از ساختار فکری این گروه است.
همچنین، روایتهایی از زندگی روزمره گریلاها در کوههای پنجوین و قندیل، با جزئیات فراوانی همراه است: جابهجاییهای مداوم برای فرار از کمین، زندگی در پناهگاههای زیرزمینی، و گذراندن زمستان در شرایطی که دو متر برف روی زمین نشسته است. در این بخشها، کتاب از لحن روایی صرف فاصله میگیرد و حالتی مستندگونه پیدا میکند؛ نوعی بازسازی زندگی پنهان نیروهای مسلح در دل طبیعت.
در ادامه، داستان با درگیریهای درونی سازمان و ناامیدی اعضا پیش میرود. بهار که حالا از شعارهای اولیه فاصله گرفته، با واقعیتی تلخ روبهرو میشود: زنانی که به جای آزادی، در محیطی سرکوبگر زندگی میکنند، مردانی که از اعتماد و هویت خالی شدهاند، و سازمانی که بر پایه ترس و تهمت استوار است. در روایت، مواردی از خودکشی اعضا، انتقادهای اجباری و حذف مخالفان بیان میشود.
بهار پس از مدتی درمییابد هدفی که برایش به پژاک پیوسته بود، مبارزه با داعش و نجات زنان ایزدی، هرگز در دستور کار سازمان نیست. همین آگاهی، آغاز تصمیم بزرگ اوست. فرار از گروهک و بازگشت به زندگی عادی. اما خروج از پژاک، به معنای عبور از مرگی محتمل است.
متن کتاب روند تصمیمگیری بهار برای فرار را ترسیم میکند؛ از مواجهه با مرگ دوستانش تا تردید میان ماندن و رفتن. در نهایت، او موفق میشود از منطقه تحت کنترل خارج شود و خود را به سلیمانیه عراق برساند، اما حتی آنجا نیز با آزار و بیاعتمادی روبهرو میشود. تصمیم نهایی او بازگشت به ایران است، جایی که دستکم امنیت و آرامش نسبی را تجربه کند.
از منظر ساختاری، «قندیل» میان روایت مستند و داستانی در نوسان است. نثر کتاب ساده و گزارشی است، اما در لحظات کلیدی، با توصیفهای جزئی و گفتوگوهای دقیق، عمق روانی شخصیتها را آشکار میکند. از منظر محتوایی، کتاب به بررسی فریب ایدئولوژیک و تأثیر آن بر جوانان میپردازد؛ جوانانی که در پی آرمانهای عدالتخواهانه، به دام ساختارهای بسته و خشونتمحور میافتند. همچنین، در پسِ روایت بهار، تصویر گستردهتری از جامعه کردستان و آسیبهای روانی ناشی از درگیریهای مسلحانه ارائه میشود.
«قندیل» اثری داستانی اما برآمده از واقعیتهای تاریخی و اجتماعی غرب کشور است؛ روایتی از زنی که در جستوجوی آزادی، خود را در بند اسارتی دیگر مییابد.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
شاهو حرفمان را قطع کرد و پرسید: «تا حالا اسم سازمان پژاک رو شنیدی؟ اصلاً میدانی چنین حزب کُردی وجود داره که برای آزادی زنان مبارزه میکنه؟» جا خوردم و گفتم: «تا حالا چنین اسمی نشنیدم.»
– دوست داری با افکارشون آشنا بشی؟
– چه سودی داره؟
– اولین سودش اینه که به حق خودت میرسی.
– چه حقی؟
– حق برابری زن و مرد. در پژاک همه با هم برابرن و زن و مرد هیچ برتری نسبت به هم ندارن. بیشتر فرماندهان این حزب زن هستن که به مردا دستور میدن. جای رشد و پیشرفت زیادی برای زنان وجود داره. دختر و پسر دوشبهدوش هم در دل کوهستان و طبیعت و جنگل و اسلحهبهدست با لباس فرم «گریلا» برای آزادی کردستان مبارزه میکنن. دخترها مستقلن و تحت سیطره و بردگی مردها نیستن.
تحت تأثیر حرفهایش قرار گرفتم. تصویری از بهشت در ذهنم کاشت. از گریلاها گفت. عکس و فیلم گریلاهای مسلح پژاک را نشانم داد که زیر درختان کوهستان و کنار جویباران شاد و خندان با پسرها رقص و پایکوبی میکردند و خوش و خرم با اسلحه و لباس فرم به هر مکانی دوست داشتند میرفتند.
انتشارات سوره مهر، کتاب «قندیل» به قلم کیانوش گلزار راغب را در ۱۸۴ صفحه و بهای ۲۵۵ هزار تومان منتشر کرده است.
کد خبر 6619490
-
شنام ؛ خاطرات اسارت کیانوش گلزار راغب
-
زرگر، روستایی با «زبان رومانو» و چهرهای متفاوت از تاریخ مهاجرت
-
«سیطره» کیانوش گلزار راغب در بازار/خاطرات هفت سال نفوذ در کومله
-
«قندیل» در اوایل پاییز منتشر شد
-
باید به گروهکهایی مانند کومله بیشتر پرداخت
-
«قندیل»؛ بازتابی از کابوسهایی که پشت شعارهای آزادی پنهان شد
-
حمله پهپادی رژیم اسرائیل به جنوب لبنان یک زخمی برجای گذاشت
-
محمدزاده: اصلاح الگوی کشت کلید نجات دریاچه ارومیه و آینده کشاورزی است
-
ترنم نوای قرآن کریم در حرم شاهچراغ (ع)
-
فینتک؛ موتور محرکه عدالت اجتماعی
-
اعضای کمیسیون صنایع و معادن مجلس شورای اسلامی وارد تبریز شدند
-
عبور از تنگناهای اقتصادی با بهرهبرداری مناسب از ظرفیتها
-
چطور با تخفیف های بیمه شخص ثالث بیمه ارزانتری بخریم؟
-
خرید رادیاتور در مازندران؛ نمایندگی بوتان جیبت
-
عباسقلیزاده: «عقیل قارداش زاده» تجسم عینی بسیجی تراز انقلاب است
-
هشدار نارنجی هواشناسی؛ فعالیت موج جدید بارشهای سنگین تا هفته آینده
-
صادق: پروژه راه آهن رشت – آستارا با سرعت در حال اجرا است
-
پای رتبههای برتر کنکور انسانی نیز به دانشگاه شریف باز شد
-
ایستگاه متروی مریم مقدس در خط ۶ آماده بهرهبرداری شد
-
رئیس جمهور به علیرضا دبیر حکم داد
-
مراسم تشییع پیکر محمد کاسبی
-
حکم اعدام قاتل امیرمحمد خالقی سحرگاه چهارشنبه در زندان اجرا میشود
-
۵ پزشک و دستیار در یک تصادف دلخراش جان باختند
-
سعید مظفری دوبلور پیشکسوت درگذشت
-
الاکلنگ طلا و سکه؛ طلای ۱۸ عیار بالا رفت، قیمت سکه کاهش یافت
-
روزنامههای ورزشی سهشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴
-
روزنامههای اقتصادی سهشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴
-
روزنامههای صبح سهشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴
- مانتو
- هتل های تهران
- حرف آخر
- مهرینو
- تهران تایمز
- روزنامه آگاه